ترس دینداران از ایران پس از جمهوری اسلامی



خیلی ها میگویند که بی خدایان میگویند بی خداییم تا راحت تر گناه کنند. صد البته ایراد را باید متوجه  تعریفی که از گناه در جامعه مسلمانان وجود دارد وارد ساخت تعریفی که در آن  سربریدن و اجبار به حجاب و بستن بمب به کودکان معلول و انواع و اقسام شکنجه و تجاوز و سنگسار و قطع دست و .... شامل مصادیق گناه نمی شود و نوشیدن شراب و کامی از معشوق بردن شامل آن می شود.
به راستی چند مسلمان -اعم از پیروان اسلام رحمانی و اسلام رادیکال- را می شناسید که همین تصویر ساده کام بردن از معشوق برایشان ترسناک نباشد؟  چند نفر از مسمانان دچار بدن هراسی نیستند؟ در یک تصویر سازی آنی از دختری لخت در لب ساحل احتمالا بسیاری از آنها به خود میلرزند مبادا روزی دختر، زن، خواهر و مادرشان (به طور کل هرآنچه در ذهنشان توانایی تملک و دستور دهی بر او را دارند) به این روز افتد. این تصویر به ظاهر ساده که شاید خیلی از شما به قدرت آن باور نداشته باشید چنان قوی است که زمانی وجه اختلاف دو جناح سیاسی موجود در ایران گشت و به هر دو جناح هویت داد. یک طرفدار اصولگرا خود را از نوع اصلاح طلب در سخت گیری بیشتر نسبت به جلوگیری از پیدایش چنین تصویری در جامعه، متمایز میکرد.
اسلامی گری همین است. مسلمانان همواره از طرفی در  خلوت خود از برخی عقاید پوسیده در دین خود شرم دارند و از طرف دیگر التزام عملی توام با ترسشان به رعایت احکام بعضا شرم آور، آنان را وادار به مخفی سازی عقایدشان کرده است. آنها ترس خود را از چنین تصاویری پشت انواع و اقسام تحلیل ها، ترفندها و کلک های سیاسی اجتماعی پنهان می کنند و حتی کسانی که ترس آنها را از چنین تصویری به رخشان میکشد، به ساده انگاری متهم می کنند. تناقض عجیبی که وجود دارد اینست که بسیاری از آنان به مضحک بودن چنین اعتقاداتی باور دارند اما مسیر غلبه بر چنین ترس هایی را درست نشناخته اند. دوگانه مخفی کاری و شرم از عمل، سبب دوری آنان از جامعه مدرن می شود و چنین جداماندگی ای زمینه ساز ابتکار و نوآوری های ایدئولوژیک می شود و اینجاست که نواندیشان دینی وارد کار شده و بخشی از از احکام دین را طوری بازنویسی میکنند که یا نیاز به مخفی کاری نباشد یا از التزام عملی به آن رهایی یابند. هیچ بعید نیست سالها بعد عده ای در مقام روشنفکر دینی یا نواندیش دینی بگویند که مثلا خداوند بندگانش را آفریده و بدن ترسی یک گناه است و.... . صد البته نواندیشان دینی تا زمانی که بازخورد مثبتی از اکثریت جامعه مسلمانان دریافت نکنند هیچ گاه دست به اقدام عملی نمی زنند. این است که در این صنف زنان زیادی را می بینید که چادر به سر و یا روسری به سر از حقوق زن مدرن در دنیای مدرن به همان خوبی صحبت میکنند که یک زن لائیک  صحبت میکند. و البته همه میدانیم اعتبار چنین دفاعیاتی از مناسبات دنیای مدرن از سوی اسلامیست ها، از روی کاغذ فراتر نخواهد رفت و هیچ تضمینی وجود ندارد که در صورت به دست گرفتن قدرت در صدد تقویت مناسبات مدرن اجتماعی در جامعه برآیند.
کسانی هستند که امروز  از تصور ایران پس از جمهوری اسلامی پشتشان میلرزد.کسانی هستند- نه چندان خیلی دور از ما- که در ته دل تمایلی به تغییر این نظام ندارند. ترس آنها بیشتر به تغییر وسیع نظم اجتماعی و عدم توانایی آنان به تطبیق با نظم نوین بر می گردد. شاید اکثریت پدران و مادران سنتی شامل این قشر شوند. این دسته عمدتا، مطلوبشان نوعی از تغییر است که با احتیاط و کنترل آنان بر اجتماع باشد. این دسته مابین گرفتاری معشیتی و ترس ایران پس از جمهوری اسلامی گیر افتاده است و ناچار به انتخاب خواهد بود فعلا این تناقض را با پناه بر اصلاح طلبان حل کرده است اما وظیفه نسل جدید و مدرن پسند اینست که با کار فرهنگی و رسانه ای باید به این نسل کمک کند تا ترس مخدر گونه شان از ایران فردا بریزد.

۱۸ نظر:

ناشناس گفت...

چرت و پرت گفته اید و طبق معمول همه از چپ و راست و مذهبی و غیر مذهبی انسان ها را کامپیوتر هایی فرض کرده اید که در قالب های چهار گوش مغز چهار گوشتان جا می گیرند. من مسلمانم، لخت هم در پلاژ لختی ها راه رفته ام، می دانم هم که گناه کرده ام، ولی می دانم که خدا ارحم الراحمین و بخشنده است، آدم که نکشته ام. انسان ضعیف است. من هم ضعیفم، ولی از خودم شرم ندارم. تلاشم را می کنم که بهتر شوم. بدن ترسی هم ندارم. دنیای مدرن هم دنیایی است که به ما تحمیل شده. نه از آن می ترسیم، نه از آن می بریم، نه آنرا قبول می کنیم، نه خود را برای عوض کردن آن به آب و آتش می زنیم که خدای نکرده به گناه و آدم کشی و هزار جور کثافتکاری دیگر بیافتیم. اگر کمی حکمت یاد می گرفتید بد نبود. ما نسل دیگری هستیم آقا.

ناشناس گفت...

پاراگراف آخر حرف نداشت؛ نیاز به پرداختن به این مساله (در قالب کار کارشناسی) بسیار احساس میشود.
موفق باشی

ناشناس گفت...

این نسلی که شما هستید در همین چند خطی که نوشتی نسلی مجهول الهویه است. نسلی که با وجود دانستن گناه برای اینکه بدن ترسی ندارد به پلاژ لختی ها می رود به امید ارحم الراحمین بودن خدا. دنیای مدرنی که به او تحمیل شده را، اگر تحمیل شده به معنی نا مناسب بودن و بد بودن آن است، باز هم کاری با آن ندارد و بدون هیچ برنامه مشخصی جلو می رود. اگر نمی ترسی چرا نمی بری، اگر قبول نداری چرا برای عوض کردن آن اگر با اعتقادات شما در تضاد است بر نمی آیی. نسل دیگر یعنی چه؟ یعنی نسلی که اعتقاداتی دارد اما اهمیتی به آنها نمی دهد؟ فقط به امید ارحم الراحمین بودن خدا؟

ناشناس گفت...

اتفاقا آن آقای ناشناس اول است که چرت و پرت می گوید. کاش خودش یکبار دیگر حرفهای پوچ و بی معنی خودش را می خواند تا می فهمید چه کسی واقعا به حکمت نیاز دارد!

سپهر محمدی گفت...

سلام

اگر کوروش ذوالقرنین مورد تایید قرآن و مسیح کتاب مقدس بوده است، دور نخواهد بود روزی که مذهبیهای ایران و جهان، به اختیار یا به اجبار، در کنار دگراندیشانشان زندگی امنی را تجربه کنند!

به شما هم توصیه می کنم به جای نقد دین، به نقد متدینین بپردازید که این از قواعد گفتگو و شرط عقل است!

با سپاس
سپهر محمدی

ناشناس گفت...

ناشناس اول نمونۀ یک مسلمان دیندار سرگشته است. من هیچوقت دیندار نبودم ولی از زمانی که توانستم بر همۀ ترس های اعتقادی که در دوران کودکی به من تحمیل شده بود غلبه کنم، خودم را به عنوان یک انسان بیشتر دوست دارم و فکر میکنم که برای جامعه مفیدترم. این احساس رهایی بسیار پاک برای دینداران قابل تجربه نیست.

ناشناس گفت...

با نویسنده این وبلاگ موافقم. پدر و مادر خودم دقیقا همین نمونه هستند یعنی از ایران پس از ج.ا. تنشون می لرزه. از اینکه زنها لخت بیان تو خیابون (از نظر اونها دختر بدون روسری هم لخته) و مشروب فروشی ها باز بشن، به قول شما زن و مرد از هم کامی بگیرند وحشت دارند که در واقع کابوسشونه برای همین حاظرن همین رژیم و با همه بدبختی هاش تحمل کنند چون دلشون خوشه که یه سری احکام ظاهری اسلام رعایت میشه.

رامین گفت...

خلق را تقلیدشان برباد داد ای دوصد لعنت برآن تقلید باد
اکثرماایرانیها متاسفانه قبل از انقلاب ازغربیهاتقلید میکردیم و بعد از انقلاب این اکثریت مقلد مذهب شدند که هیچکدام اینها ریشه در فرهنگ اصیل ایرانی ما ندارد.
بیشتر خود را بشناسیم

ali گفت...

allabout-iran.blogspot.com

ناشناس گفت...

پاراگراف آخر یعنی شما هم بیا ناموستو واسم لخت کن من ببینم

ناشناس گفت...

دقیقا همینه که گفتید

ناشناس گفت...

باید نمونه آنرا در جامعه ترکیه دید که همه کنار هم زندگی می کنند و از جامعه ما
بیشتر مسلمان معتقد و غیر متظاهر در ان دیده می شود.
بنابراین نباید ترسید و باید جلو ظلم و بی عدالتی به هر اسمی ایستاد.

ناشناس گفت...

من همون ناشناس اول هستم. دوباره دیدید: چهار خط از یه نفر خوندید هزار تا حرف دیگه که ربطی بهس نداشت بارش کردید، ادعای مدرنیته تون هم میشه.

۱. نگفتم به امید ارحم اراحمین بودن به پلاژ رفتم. رفتم چون ضعیف بودم. حالا هم پشیمونم، ولی فلج نشدم. خدا منو بخشیده. ولی این جامعه ای که من رو در برابر ضعف های خودم حمایت نکرد و بدتر به طرف اون ضعف ها هل داد
جامعه انسانی(در حد اون کمال انسانی)‌ نمی دونم.

۲. نگفتم کاری برای تغییر جامعه انجام نمی دم. گفتم برای تغییر جامعه به هر کار احمقانه ای دست نمی زنم که از اون ور بیافتم توی دره. دوباره پیک اول رو بخوانید تا ببینید من چی گفتم، شما چی برداشت کردید.

۳.  سر گشته هم نیستم. این دنیا هم برای احساس رهایی کردن نیست، برای فهمیدنه، چون همه محکوم به مرگیم. اگر شما آزادی و من در بند عقایدم (که خیلی خیالات برت داشته فکر می کنی من با این هابیشتر از تو شاد نیستم)، و اگر شما راست بگی (که نمی گی)، فوقش هر دو تا می میریم و نیست میشیم و با هم برابریم.پس احساس آزادی شما به درد هیچی نمی خوره. البته شما مختارو آزادید هر مسلکی که می خواهید انتخاب کنید تا زمانی که بگذارید من هم زندگی خود را بکنم و در سرنوشت جامعه در حد خودم شریک باشم. 
 

ناشناس گفت...

آقای ناشناس »چرت و پرت گفته اید و طبق ...
در مورد خودت گفتی٬ راجع به آبجی یا احیانا" (اگر مال باشه) مادر محترمتون چی؟

امیرعلی

دین دار گفت...

اگر دوست داریدناموستون توخیابون لخت بگرده وبه هرکوچه که رسید نگم چی کارش میکنند ما دین دارها اسراری به وجود دین نداریم
کاشکی یک خورده ایرانی اصیل بودید
کسانی که به این جا مراجعه می کنند برن تاریخ ایران رو در زمان خشایارشا مطالعه کنند ببینند چرا زنش حاظر به اعدام شد
به خاطر پوشش اعدام شد
دی

ناشناس گفت...

ای بابا تو ایی که انقدر ناموس ناموس میکنی و حرف غیرت میکنی چرا شب عروسیش بی غیرتی ؟ توایی که فکر میکنی چیزی حالیت اگر حالیت بود سنگ دین کثیفی مثل اسلام رو به سینه ات نمیزدی. برو جمکران برا امام زمانت نامه بنداز توی چاه که با ذوالفغارش بیاد.

ناشناس گفت...

fuck girls special muslim girls

ناشناس گفت...

یه کم مطالعه تان را بالا ببرید گاگول جان دین محرومیت و ممنوعیت نیست.....کلفت تر از شما هم این چرت ها را میگفتند ومیگویند اما ما دینمان دلیل دارد ای چرت ها ی وبلاگ شما سطحی و احمقانه است احمق

ارسال یک نظر

Copyright © تنفس