ماله کشی آنلاین در رادیو فرانسه

محمد خاتمی بار دیگر سخنانی شرم آور به زبان آورد اما آنچه در خورد توجه هست نحوه انعکاس این مطالب در رسانه های فارسی زبان خارج از ایران علی الخصوص آنهایی که با بودجه های دولتهای خارجی اداره می شوند، می باشد. جایی که رادیو فرانسه با این تیتر  دست پیش را گرفته و به استقبال خاتمی نیز می رود!

آنچه جالب هست به کار بدن صفت "شدید" آن هم بعد از واژه اعتراض می باشد که از نظر من کارکردی به غیر ازآدرس غلط دادن و گمراه سازی عامدانه مخاطب از اصل ماجرا ندارد. مگر اساسن اعتراضی به اصل شنودها شده است که"شدتی" داشته باشد؟! آنچه خاتمی گفته است این است:

لااقل در انتقال آن چه شنود می‌شود، صداقت داشته باشید

متاسفانه اگر اندکی شرافت در کار رسانه ای این جماعت وجود می داشت نیازی به تفسیر و باز بینی و هشیار سازی مخاطب نبود. آنچه نقل شده واضح و مبرهن هست و لحن ذلیلانه آن هم حال هر انسان آزادی خواهی را به هم میزند. مخصوصن اگر آن را با این جملات همراه کنیم که  به طور موذیانه ای توسط نویسنده مطلب به کل حذف شده!!. جایی که خاتمی می گوید:

یکی از ترفندها برای ضربه زدن به اصل نظام و انقلاب، مسیر تخریب و براندازی است. ما در مقابل آنها همچنان مقاوم هستیم و مواضع ما روشن است ما طرفدار نظام هستیم و تقویت نظام را می‌خواهیم . ما می‌خواهیم اصل نظام باشد و دنبال همین هم هستیم
نمونه پیش رو یکی از موارد بی شماری است که طی سالیان گذشته با هدف واهی تقویت یک جناح حکومت در مقابل جناح دیگر و بایکوت اپوزوسیون در رسانه های خارجی چون رادیو فردا، صدای آمریکا ، بی بی سی و ... آغاز شد و در نهایت تنها نتیجه ای که داشت این بود که  رسانه های مذکور را به ماله کش جریان طرفدار رفسنجانی تبدیل کرد. وضعیت در رسانه هایی مثل روزآنلاین نیز بسیار اسفناک است که چطور عده ای با بودجه مالیات دهندگان هلندی تنها به استخدام خبرنگاران باند رفسنجانی می پردازند و در پوشش فعالیت های بی طرف رسانه ای بساط روتوش چهره اکبر رفسنجانی و مابقی مردگان سیاسی باند خط امام را در این رسانه به راه انداخته اند. اکبر اعلمی پیشتر به حضور باندهایی وابسته به جناح های اخراجی حکومت در این رسانه ها اشاره کرده بود و برخی از خبرنگاران سابق این رسانه ها مانند نیک آهنگ کوثر و شکوهی فر به حضور بازار بورس قلم که توسط مهدی هاشمی هدایت می شود هشدار داده بودند. در کنار این موارد به نظر می رسد که حتی قشر نسبتن سالم تر این خبرنگاران ظاهرن تنها از سر جبر سالم مانده اند! و گویا هنوز به درجه ای از کمال! نرسیدند که همچون امثال ابراهیم نبوی وارد بازی بزرگان شوند. علاوه بر این، اکثریت این جماعت ظاهرن همچنان در فضای خط قرمزهای ایران به سر می برند و به جز دایره تاجزاده، خزعلی و مشارکت و امثالهم اساسن جریان دیگری را نمی شناسند یا اساسن در قواره ای نیستند که به جریان دیگری فکر کنند.
به هر حال معتقدم مطالب کوچکی چون این نمیتواند در مقابل این شیوه حساب شده و سیستماتیک ماله کشی، شانسی برای عرض اندام داشته باشد. احتمالن در روزهای اتی همانند بسیاری از مسایل دیگر در  فضای پر تلاطم سیاسی ایران گم می شود. ان هم در شرایطی که حتی امیدوار بودن به اصلاح وضعیت در این رسانه ها هم خیالی باطل به نظر می رسد.

نوه خمینی: خمینی میگفت ای پاسداران بیوه شهدا را بگیرید؛ کاش من یک پاسدار بودم!

شاهکار جدید نعیمه اشراقی در فیس بوک را ملاحظه می فرمایید در تصویر. واقعن زبان در توصیف  رذالت و بی شرفی این سخن ناتوان هست. مهمترین پرسش اینست که خانم اشراقی در چه محیطی رشد کرده و تربیت شده اند که بعد از گذشت بیست و اندی سال  هنوز متوجه نشده اند که این حرف به شدت زننده و ناپسند هست؟! این که جوان مردم را به زور به جبهه بفرستند برای رویای فتح قدس، و از آن طرف برای زنش  کاسه طمع دست بگیرند! در زمان چنگیز و اعراب جاهلیت هم چنین چیزی رایج نبوده! ملاحظه بفرمایید با چه سطح طویله زاده های بی شرفی طرف هستیم... قابل ذکر است که ایشان از طرفداران شیخ حسن روحانی نیز به شمار می آید.

تصویر رجایی با پای برهنه بر روی میز سازمان ملل

بدون شرح

 

نعیمه اشراقی: از من عذرخواهی کنید! شاید ببخشمتان شاید هم نه!

بعد از شاهکار خانم اشراقی نوه خمینی در دستکاری  ناشیانه و وقیحانه عکس های دخترش در کانادا و ایجاد حجاب مصنوعی با کمک فوتوشاپ ایشان در مقابل سیل انتقادات مردم چنین پاسخ داده است:

عذرخواهی برای چه؟ کارم نه غیر قانونی است و نه غیر اخلاقی!! همه کسانی که به من و دخترم توهین کردند باید از ما عذرخواهی کنند !! شاید ببخشم شاید هم نه!!!

ملاحظه می فرمایید که گویا ایشان وقاحت را از پدربزرگش تمام و کمال به ارث برده است و مردم ایران را بدهکار هم کرده است! گویا زبان نقد و منطق در این جانوران مکار اثرگذار نیست! این خانم چه چیزی را طلب دارد؟ با فوتوشاپ ناشیانه در صدد القای تصویری دروغین از وضعیت پوشش دخترش در خارج از ایران بوده است که دستش رو شده است! مردم باید عذر بخواهند؟؟! 
 

نعیمه اشراقی تصاویر دخترش را سانسور کرد!

نعیما طاهری، دختر نعیمه اشراقی  در مسابقه OCE از ایالت انتاریو کانادا مقام اول را کسب کرد. به همین مناسبت نعیمه اشراقی مبادرت به انتشار عکسهای دخترش  به هنگام تحویل گرفتن جایزه در فیس بوک  کرده است. اما نکته جالب اینجاست که این خانم به طرز موذیانه ای! سعی کرده تصاویر دخترش را سانسور کند! ملاحظه بفرمایید با چه جانوران مکاری طرف هستیم! اصل تصاویر و تصاویر منتشر شده در صفحه نعیمه اشراقی را میتوانید در ادامه ببینید.

وقاحت را پایانی باید...

چندی است در گوشه و کنار وب فارسی که به سان بی بی سی و رادیوفردا و ... حالش بدجوری نزار است کمپنی علیه سخنان وزیر خارجه دولت کانادا به راه افتاده است. تو گویی  تجاوزی به یک هموطن ایرانی در کانادا رخ داده است! اما این سخنان چه بود؟

با توجه به سابقه تقلب حکومتِ ایران، نتایجِ انتخاباتِ ایران معنایی ندارد. هیچ کدام از هشت نامزد که تایید شده‌ی جمهوری اسلامی بودند نشانه‌ای از یک نامزدِ واقعی برای ایرانیان را نداشتند و برنده انتخابات یکی دیگر از مهره‌های خامنه‌ای می‌باشد که برای ایرانیان نمایشِ خطرناکی را اجرا خواهد کرد و با اینکه ما مدت‌ها می‌باشد دیگر امیدی به رژیم ِ ایران نداریم، ولی هیچ وقت از مردم ایران نا‌امید نشده ایم      

 باور کنید ابتدا که جنجال وبلاگنویس مقیم کانادا که به تازگی به یاری بی بی سی و دوستان رژیم دوست اصلاح طلب اسمی در کرده را دیدم تصور کردم اهانتی به هموطنی در کانادا شده است اما بعد از خواندن سخنان جناب بیرد  کاملن متجب شدم از چرایی این جنجال. به باور من باید خط به خط این سخنان را طلا گرفت. این سخنانی که متاسفانه اپوزوسیون ایرانی باید بزند و البته میدانم که میزندد اما تریبون به انها نمیدهند.
 اما ظاهرن این سخنان به مذاق طرفداران رژیم خوش نیامده است. با کمال تعجب دیده شده است که غرغر ها و کمپین های موذیانه بیشتر از سمت کسانی هست که خود را سبز (امروز بنفش!) نیز می نامند.
 بی تعارف می گویم، باید پذیرفت جنبش سبز ناخالصی زیاد دارد. ناخالصی اش هم نه از سمت مردم بلکه از سمت کسانی هست که نوستالژی بازگشت به دورانی خاص را دارند. همان دوران پر رمز و رازی که خودشان یا پدرشان را سرمایه دار کرد. در حالی که بسیاری از این سرمایه ها حاصل بذل و بخشش های شرکت ها و کارخانه های مصادره شده از زمان شاه به حلقه تکنوکرات های مرتبط با رفسنجانی بدون رقیب جدی بود. روند نامطلوبی که در دوره پس از رفسنجانی  نیز با اهدای وام های کلانی به این حلقه تحت عنوان فریبنده "تقویت بخش خصوصی" پیگیری شد. صد البته که که بخش ناچیزی از چنین سرمایه های بادآورده ای در نهایت سر از کانادا در خواهد اورد. امروز ریشه اعتراضات را  باید در ویزاهای سرمایه گذاری همین سالهای موسوم به سازندگی و اصلاحات جستجو کنید.
عجبا که طیفی که خود را سبز! و مدعی تقلب انتخاباتی 88 میدانند و هنوز طنین شعارهای رای من کجاستشان در اینترنت طنین انداز است امروز معترض حرفهایی می شوند که خود زمانی مدعی اش بودند! از آن بدتر اما ایجاد کمپنی فریبنده است که درصدد القای برداشتی متقاوت از سخنان وزیر خارجه کانادا می باشد.  اعضای این کمپین به طرز موذیانه ای با برجسته کردن "دست راستی" بودن و نفوذ لابی اسراییل، همان حرفهای جمهوری اسلامی را در شکلی دیگر و در مکان دیگر تکرار می کنند اما دردآور اینست که نئوبسیجی های مقیم تورنتو همزمان توان این را نیز دارند که خود را مخالف حکومت نیز جا بزنند!.
 لیکن دردشان اما جای دیگریست و آن هم سفارتی است که بسته شده است و حسابهایی هست که بلوکه شده است. بسیاری از اینها همچنان یا مستقیمن از حکومت نفع می برند یا با واسطه هایی در حال مکش دلارهای نفتی به سمت خودشان هستند. عجب زندگی شیرینی! پول مفت ایران و آزادی های کانادا! از این بهتر؟
 اما تاسف بار جایی است که این جماعت وقیحانه در کانادا میچرند و در عین حال دولت کانادا را دشمن ایرانیان معرفی می کنند! دیربازی هست که کانادا جمع کثیری از پناهندگان سیاسی و ... و مهاجرین و دانشجویان ایرانی را می پذیرد. به یاد دارم که بخش بسیار بزرگی از اقبال ایرانیان به مهاجرت به کانادا به علت رفتار مناسب مردم این کشور و همچنین دولت فدرال نسبت به مهاجرین ایرانی بوده است. چطور امروز امثال خانم آیدا احدیانی که سردسته حامیان و نئوبسیجی های ولایت مدار مقیم کانادا و حومه را به عهده گرفته است مشکل دولت این کشور با رژیم ایران را به مشکل دولت این کشور با مردم ایران ربط میدهد؟ اینها اگر مشکلی داشتند که این همه مهاجر از ایران نمی پذیرفتند! ظاهرن وقاحت را پایانی نیست... 

لینک بالاترین 4 سال پیش: اعتراف میکنم که غلط کردم رای دادم .

گویا کسانی به عمد دوست دارند رویاپردازی کنند و مزاحم خواب و خیالشان را با هر وسیله ای که ممکن است یا طرد می کنند یا به زور قصد دارند در رویاپردازی هایشان شریکشان کنند.اما بد نیست به واکنش های 4 سال پیش افراد در بالاترین نگاهی بیندازید پس از اعلام نتایج:

http://www.balatarin.com/permlink/2009/6/12/1617402

 

ندامت نامه من و پوزش از تحریمی ها

 

http://www.balatarin.com/permlink/2009/6/12/1617420

آقای ابراهیم نبوی! شما لطفا ساکت!

ابراهیم نبوی رئیس فرقه چماقدران اینترنتی حامی رفسنجانی، طی پیامی برای مردم ایران اعلام کرد که برای حمایت از هاشمی باید از حالا تا روز انتخابات کار کرد. این در حالی اعلام شده است که نبوی و مابقی قلم به مزدان رفسنجانی، با استفاده از بازیهای نمایشی سعی دارند چنان نشان بدهد که اشتیاق رای دادن در جنبش سبز مردم ایران دیده می شود و الباقی تحریمی ها پاانداز سایبری (و هزار و یک فحش که لایق نبوی و خانواده اش است) می باشند. آقای نبوی! پرونده حلقه منحوس شما و دوستانتان مردم ایران سیاه تر از آن است که نیازی به کمک شما داشته باشد. شما اگر بلدید کسی را نجات بدهید یا راه حلی پیدا کنید، برای رهبر مادی یا همان اسپانسرتان  یک جایی پیدا کنید که بتواند به زندگی اش ادامه دهد. مردم ایران فراموش نکرده اند که شما و گروه تان سه سال با سوء استفاده از عواطف  نوجوانان ایرانی آنها را به یابوی تروا تبدیل کرده و  همچنین در روز عاشورا مقابل گلوله تنها گذاشتید. مردم ایران فراموش نکردند که  تیم شما به دستور رفسنجانی در عاشورای 88 با یک حرکت حساب شده مطبوعاتی به شماتت هزاران جوان معترض در خیابان پرداختید و در سخت ترین روزهای زندگی این ملت و در روزهایی که مردم توسط حکومت  کشته می شدند، از خارج از کشور و بیرون گود اسب تراوا را تیمار میکردید و در کنار دشمنان ملت قرار گرفتید.  مردم ایران رفسنجانی و امثال شما بادمجان دور قابچین ها را همدست قاتلان جوانان ایرانی می دانند،  شما بسیاری از افراد سیاسی را آگاهانه ترور شخصیت کردید و افرادی را صرفا به دلیل اینکه شبیه شما فکر نمی کردند یا شبیه افرادی دیگر بودند به باد دشنام گرفتید. شما جنبش سبز را در شرایطی که می دانستید که احتمال مرگ آن بالای نود درصد است با یک حرکت حساب شده به ورطه نابودی کشاندید. آقای نبوی! مردم ما نیک می دانند که شما و پدرخوانده تان شما هیچ فرقی با احمدی نژاد ندارید. ولایتی که شما برای رفسنجانی قائلید بسیار دیکتاتورمنشانه تر از ولایت فقیه موجود است و شیوه برخوردتان با مخالفان هزار بار بدتر از همین حکومت جمهوری اسلامی است. شما از چه چیز دفاع می کنید؟ از آزادی ای که به آن اعتقاد ندارید؟ از دموکراسی که بویی از آن نبردید؟ از انتخاباتی دفاع می کنید که به آن هیچ اعتقادی ندارید؟ چه کسی دیده است که شما جز با زبان چرب شده با پول حرف بزنید؟ به همین دلیل به عنوان یک عضو از جامعه ایران از شما می خواهم ساکت باشید و در امور داخلی ایران دخالت نکنید. آقای نبوی! اگر احمدی نژاد بخاطر دزدی های 8 ساله اش مشهور شده است، منجی شما رفسنجانی، سی و چهار سال است که با این شیوه زندگی می کند و گاهگداری ته مانده سفره اش را به شما می رساند. اگر احمدی نژاد دروغ گفته است، با دروغهای شما چه باید کرد؟ با ماجرای ساختگی بهاره مقامی که مبتکرش بوده اید؟. شما که در عاشورا و بعد از آن با ملت ایران و در کنار دشمنان ایران جنگیدید اگر هزار بار بدتر از دولت ننگین دهم و حکومت زورگوی جمهوری اسلامی نباشید، در بهترین حالت چیزی هستید مثل همان. مردم ایران و روشنفکران و آزادیخواهان ایران سالهاست جز رنج و فلاکت از سوی شما هیچ ندیده اند، لطفا در مسائل این مردم دخالت نکنید.
جنبش مردم ایران در جستجوی براندازی رژیم و برگزاری انتخاباتی درست در کشور است. این موضوعات هیچ ربطی به شما و فرقه تان ندارد. شما اصلا نمی دانید مردم ایران کیستند و به چه گونه اند. رهبر شما و شخص شما در سی و چند سال گذشته یا در حکومت بودید یا در بیرون از حکومت مشغول مشروعیت بخشی به ارکان آن، شما اصلا نمی دانید مردم عادی ایران که امروز در خیابان هستند از چه جنسی هستند و حرف حساب شان چیست، در موضوعی که نمی دانید چیست دخالت نکنید.
پی نوشت:  این مطلب جوابی به مزخرفاتی هست که این مارمولک سبز در روزهای اوج جنبش سبز نوشت و با سو استفاده از احساسات مردم برای خود اعتبار خرید.
http://www.doomdam.com/archives/000656.php

صحنه ای تاریخی و دردناک: تکیه اعدامی بر شانه های جلاد

اعدام و تماشای آن

سوالی که برای من پیش اومده اساسن چه فرقی بین آدمی که به تماشای اعدام میره و آدمی که طرفدار اعدام هست وجود داره؟ یعنی چه دلیلی وجود داره که دسته دوم چنان احساس خود برتر بینی می کنند که به سرزنش دسته اول می پردازن که چرا به تماشای اعدام رفتید؟   حتی بالعکس می توان در بین افرادی که به تماشای اعدام می روند نمونه های زیادی یافت که با اعدام مخالفند.

بوی زن

همونطوری که پیش بینی می شد سیگار کشیدن در دانشگاه به زودی ممنوع می شود. اینها ماحصل سیاست های جاکش های حزب سبزها هستند. وقتی اپوزوسیون یک جناح چپ حزب سبزها باشد در یک کشور بایستی به نظاره نشست تا با گه یکسان شود. اینها همانهایی هستند که اگر یک مرد از استخر کودکان عکاسی کند او را به پدوفیلی متهم می کنند اما اگر یک زن تا آرنج دستش را در ماتحت کودک ببرد صدایی ازشان بیرون نمی آید. ماحصل تربیت زنانه هستند. با شکار و هر آنچه که بوی مرد بدهد مخالفت می کنند. طبیعیست مردها هم خوششان می آید با این سی سی بوی های عصر جدید حال کنند و ترتیبشان را بدهند. بوی زنانگی می دهند و گاهی از خود زنان هم زنترند. 

95 درصد

گویا بیش از 95 درصد معلم های دبستان های استرالیا زن هستند. وضعیت در اروپا اگر بدتر نباشد بهتر نیست و ایالات متحده هم با سرعت چشم گیری به همین آمار نزدیک می شود. پرسش اینست که تا چه حد این تربیت زنانه توانسته بر لیبرال کردن نسل جدید غربی ها موثر باشد. من در برخی از تصمیمات هیچ منطقی نمیبینم تنها یک لجاجت زنانه می بینم. این که سیگار کشیدن به انواع ترفند ها محدود شود و قیمتش تا بالاترین حد ممکن بالا برده شود و بر روی جلد آن تصاویر چندش آور منتشر شود و در اماکن مختلف مصرف آن ممنوع گردد اما همان قانونگذار موافق آزاد سازی مصرف ماریجوآنا باشد با چه منطقی قابل توجیه است؟ و هزاران مساله مشابه دیگر...

بخش هایی از یک گزارش خواندنی که کمی دیر منتشر شد

وزارت دفاع آمریکا، پنتاگون، گزارشی در خصوص جزئیات فعالیت وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران تهیه کرده که ماه گذشته توسط بخش پژوهش های فدرال کتابخانۀ کنگرۀ آمریکا منتشر شده است. متن کامل این گزارش را میتوانید از اینجا دریافت کنید. این گزارش هرچند به باور من بسیار دیر منتشر شد اما حاوی نکات تامل برانگیزی برای کسانی است که خود را کماکان به خواب زده اند وسنگ اندازی های بی پایان در راه فعالیت اپوزوسیون را حاصل اختلاف نظرهای طبیعی می دانند و دیگران را دعوت به تحمل این عقاید مخالف ! می کنند. هرچند که در بخش هایی از این گزارش این احساس وجود دارد که عامدانه از کنکاش در رسانه هایی نظیر رادیو فردا، صدای آمریکا، روز آنلاین، رادیو زمانه و علی الخصوص بی بی سی فارسی خود داری شده است یا لااقل از ذکر جزئیات صرف نظر شده اما در مجموع می تواند زنگ بیدار باش خوبی برای آنهایی باشد که مدتهاست در دوگانه تحمل مخالف و دفع مزاحم مانده اند. اما بخش مورد علاقه من در این گزارش این قسمت می باشد: 

 یکی از برنامه های نفوذ در نیروهای مخالف جمهوری اسلامی ایران از طریق زندانی کردن افراد خودی و مطرح کردن آنها در فضای سیاسی می باشد. این گزارش می گوید که اندکی پس از زندانی شدن این افراد، معمولا با اعلام اینکه ایشان از زندان (و یا از کشور و پس از آزادی) گریخته است عوامل این وزارت خانه آنها را بعنوان فعالان ضد رژیم جا می زنند که درواقع استفاده از این روش علاوه بر نفوذ در گروههای اپوزسیون امکان ایجاد بی اعتمادی افکار عمومی به فعالین واقعی را نیز اللخصوص در خارج کشور افزایش می دهد.
این گزارش تصریح می کند که برای عموم مردم عمدتا زندانی بودن شخص کافیست تا به وی به عنوان یک فعال سیاسی ضد رژیم اعتماد کنند و مردم عموما به دنبال سابقه ی فعالیت های سیاسی قبلی این افراد نمی روند.