تئوفوبیا و مرجعیت دینی



شاید در میان شما عده ای بسیار زیاد باشند که بر این عقیده اصرار بورزند که خداترسی تا حدی لازم است وگرنه کنترل افراد و مهار تمایلات خطرناک اذهان نابالغ کمی مشکل خواهد شد و در پاره ای از موارد حتی شاهد رخ دادن جنایاتی وحشتناک خواهیم بود . امروز حرفی بر این استدلال نیست و کاری با صحت این ادعا ندارم . اما آنچه محل سخن امروزم است بحثیست مربوط به حالت حاد این خداترسی که theophobia نام دارد و از انواع فوبیا هاست و مانند آنان علائم و نشانه دارد . اما مرز بین این خداترسی نرمال و این بیماری کجاست ؟ در ساده ترین مثالی که می توانم برایتان بزنم دو حالت زیر را در نظر بگیرید :

1- در جلسه امتحان نشسته اید و در یک کلاس 200 نفره یک ناظر کل از جایگاهی خاص در کلاس همه را نظارت میکند.

2- در جلسه امتحان نشسته اید و از شروع جواب دادن به سوالات تا پایان امتحان ناظر دقیقا از بالای سرتان شما را نظارت می کند.

در حقیقت مرز تفاوت بین خداترسان نرمال و حاد ، فرق حضور متفاوت این دو ناظر در صحنه امتحان است . با این تفاوت که اگر آنجا در حالت دوم امتحان را باختید ، در زندگی واقعی نه تنها زندگی خودتان را می بازید، بلکه حتی به زندگی روزمره دیگران نیز ممکن است لطمه وارد کنید. اما در صورتی که تحلیل این مساله را بسیار مشکل یافتید که بفهمید “ کدام نوع نظارت خداوند بر زندگی شما سایه انداخته ؟ ” یک تست ساده ، طرح این پرسش از خودتان است که ” آیا این ترس زندگی شما را مختل کرده ؟ “

و اگر از اختلال بپرسید ، پاسخ اینست که آیا رشته ای مکرر از اضطراب و نگرانی در هر عملی که شما انجام میدهید وجود دارد؟ و حتی در پاره ای موارد شما را را تشویق به آسیب زدن به خودتان و دیگران و یا رها کردن کار در میانه آن می کند ؟
همانطور که در مطلب ” حصارها دور مزرعه نیست ” هم نوشتم ، خدا ترسی فقط ترس از عذاب خداوند نیست. بلکه ترس از قطع ارتباط با خدا نیز theophobia محسوب می شود. به عنوان مثال ، هر یکشنبه حضور یافتن در کلیسا ، می تواند نشانه خوبی باشد مبنی بر اینکه حتی متعادل ترین معتقدین ، اگر ترس از عذاب زندگیشان را مختل نکند ، لااقل ترس از قطع ارتباط با خدا آزارشان خواهد داد. گویا خدا دختری 13 ساله تصور شده و دنیا را به امان خود رها ساخته و منتظر عملی از آنان است تا به حالت قهر پشت خود را به آنان کند و چند وقتی جوابشان را ندهد .
یک نوع از آزار دیدن شدید فکری در بین بیماران theophobia مربوط به باورهای دینی می شود که ناشی از دست و پازدن در تناقضات دین است که چون از عهده حل این مساله بر نمی آیند اضطراب و ترسشان تشدید خواهد شد. در این مورد خاص به وضوح دین و آیین مورد پرستش ، در کیفیت و چگونگی این نوع ترس تاثیر خواهد گذاشت . و هرچه تعدد قوانین جزء ، و همچنین چنددستگی مراکز دارای قدرت های فقهی ، بیشتر باشد این تناقضات بیشتر و این ترس نیز بیشتر خواهد بود.
گرایش به متخصص امور دینی و مذهب شناس بزرگ ، در حقیقنت حاصل از استیصال و دست و پا زدن در همین تناقضات است . که در مورد خاص اسلام ما عامل مرجعیت و روحانیت را به عنوان این متخصص دینی و مذهب شناس، داریم . یکی از عوامل مهم و چندگانه به وجود آمدن مرجعیت در اسلام ، همین جزء و ریز بودن و تعدد احکام مرتبط با بخش های خصوصی تر زندگی فردیست ، که به کرات برای ذهنیت متدین تناقض ایجاد می کند و فرد در به در در جستجوی صدایی یکنواخت (هرچند نامعتبر) خواهد گشت . همانند هر مساله ای وقتی نیاز برای چیزی حس شود، عامل رفع آن نیاز نیز به وجود خواهد آمد در این مورد خاص نیز، نیاز به این صدای واحد ، مرجعیت و روحانیت و مشاغل مرتبط با این دو را به وجود آورد .
علاوه بر این در کنار مساله تعدد احکام جزء در اسلام ، عامل دیگری که مرجعیت را بسیار پررنگ تر کرده تاخیر زمانی این دین آسمانی نسبت به دیگر ادیان از نوع خودش است ، که همزمانی خاصی با بالغ تر شدن ذهنیت آدمی داشته است .

این بالغ شدگی پرس و جو ی بیشتر را نیز به همراه داشته که متعاقب آن احکام ریزتری به خاطر طرح شدن پرسش های بیشتر نیز به وجود آمد . از طرف دیگر ورود دین اسلام به ایران باید با پدیده تفاوت سطح فرهنگی بین اعراب و ایران رو به رو می شد، که این نیز خود موجب پیدا شدن تناقضات فرهنگی با ” احکام ریز و شخصی” ساخت منطقه ای دیگر شده و نتیجتا مرجعیت شیعه نسبت به مراجع دیگر صاحب نفوذ تر و دارای مراجعین بیشتری نیز شد .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

Copyright © تنفس